02188240641

تماس با ما
یادداشت‌ها و مقالات

خلق سرمایه‌های اجتماعی در ایام دانشجویی

خلق سرمایه‌های اجتماعی در ایام دانشجویی

نویسنده: متین لطفی

سرمایهٔ اجتماعی مفهومی است که در علوم اجتماعی، مدیریت و مطالعات توسعه جایگاهی مرکزی یافته؛ و البته در زندگی روزمرهٔ یک دانشجو هم به‌طرز ملموسی حضور دارد.  وقتی می‌گوییم «سرمایه»، معمولاً ذهن‌مان به سوی پول و تجهیزات می‌رود؛ درحالی‌که سرمایهٔ اجتماعی به شبکه‌های ارتباطیِ معنادار، هنجارهای همکاری و اعتمادِ میان افراد اشاره دارد؛ چیزی که از روابط انسانی، قواعد نانوشتهٔ تعامل، و اعتبار متقابل ساخته می‌شود. نظریه‌پردازانی چون بوردیو، کلمن و پاتنام هر یک جنبه‌ای را برجسته کرده‌اند؛ می‌توان به زبان ساده این‌گونه خلاصه کرد که سرمایهٔ اجتماعی مانند چسبی است که افراد و گروه‌ها را به هم می‌چسباند و مانند روغنی است که چرخ‌دنده‌های همکاری را روان می‌کند؛ اگر چسب نباشد پیوندی شکل نمی‌گیرد و اگر روغن نباشد حرکت‌ها با اصطکاک زیاد، کُند و فرساینده می‌شوند.

در قلب سرمایهٔ اجتماعی دو مؤلفهٔ بنیادین می‌تپد: اعتماد و مشارکت. اعتماد یعنی خوش‌بینی و پیش‌بینی‌پذیری نسبت به رفتارِ دیگری و اطمینان نسبی به اینکه قواعد بازی رعایت می‌شود؛ مشارکت یعنی نقش‌پذیری و میل و توانِ حضور در فعالیت‌های جمعی به‌جای انزوا. وقتی اعتماد بالا باشد، هزینه‌های نظارت و کنترل پایین می‌آید؛ قراردادهای نانوشته کار می‌کنند، «قول» به اندازهٔ «قرارداد» اعتبار می‌یابد و اختلاف‌ها پیش از انفجار، با گفت‌وگو حل می‌شود. مشارکت نیز نه فقط حضور فیزیکی در برنامه‌ها، بلکه احساس مالکیت نسبت به مسئلهٔ مشترک است: از انجمن علمی تا گروه داوطلبانه و از تیم ورزشی تا حلقهٔ مطالعه. برآیندِ اعتماد و مشارکت، «انسجام» است؛ همان حسِ باهم‌بودن و هم‌جانبه‌گی که باعث می‌شود گروه در برابر فشارها تاب‌آوری بیشتری داشته باشد و در مواجهه با فرصت‌ها نیز چابک‌تر حرکت کند.

مزیت‌های سرمایهٔ اجتماعی در محیط دانشگاهی فراوان است:

  • نخست، کاهش «هزینه‌های مبادله»؛ وقتی هم‌کلاسی‌ها به هم اعتماد دارند، تبادل جزوه، هم‌فکری پژوهشی و تقسیم کار گروهی بدون بروکراسی و سوءظن رخ می‌دهد.
  • دوم، تسریع «جریان اطلاعاتِ مفید»: شبکه‌های گسترده و متکثر، خبرِ فرصت‌های پژوهشی، کارآموزی، مسابقات یا بورسیه‌ها را سریع‌تر و دقیق‌تر منتقل می‌کنند.
  • سوم، افزایش «توان حل مسئله»: گروه‌هایی که روابط گرمی دارند و از قواعد گفت‌وگوی محترمانه تبعیت می‌کنند، اختلاف را به خلاقیت تبدیل می‌نمایند؛ اختلاف دیدگاه، سوخت تحلیل می‌شود نه جرقهٔ خصومت.
  • چهارم، «حمایت عاطفی و انگیزشی»: در روزهای افت تحصیلی یا فشار معیشتی، همین شبکه‌ها ضربه‌گیر روانی‌اند و به بازیابی امید کمک می‌کنند.
  • پنجم، «اعتبار و فرصت‌های شغلی»: توصیه‌نامه‌ها، معرفی‌ها و «پل»هایی که افراد میان دانشکده‌ها، مراکز پژوهشی و صنعت می‌سازند، آیندهٔ حرفه‌ای را به‌نفع شما تغییر می‌دهد. به زبان پاتنام، هرچه «سرمایهٔ پیوندی» (درون‌گروهی) و «سرمایهٔ پل‌زن» (بین‌گروهی) غنی‌تر باشد، هم عمق حمایت را دارید و هم پهنای فرصت را.

اما اگر سرمایهٔ اجتماعی نباشد چه می‌شود؟ هزینه‌های هماهنگی بالا می‌رود؛ هر همکاری به قراردادهای جزئی، مذاکرات فرساینده و بیمِ سوءاستفاده گره می‌خورد. اعتمادِ کم فضای شایعه‌پراکنی و بدگمانی را می‌گشاید؛ اختلاف‌های کوچک به بحرانی بزرگ بدل می‌شود؛ گروه‌های هم‌نظر در اتاق‌های پژواک خود محبوس می‌شوند و پلی میان دگراندیشان ساخته نمی‌شود. نبود مشارکت نیز به کاهش کیفیت تجربهٔ دانشجویی می‌انجامد؛ فعالیت‌ها نیمه‌کاره می‌ماند، پروژه‌های گروهی به الزامِ نمره تقلیل می‌یابد، و در نهایت حسِ «تنهایی در جمع» فراگیر می‌شود. این وضعیت نه‌فقط بهره‌وری علمی را می‌کاهد، بلکه به سلامت روانی آسیب می‌زند و احساس بی‌اثر بودن را تقویت می‌کند.

ایام دانشجویی، فرصت بی‌بدیلی برای خلق سرمایهٔ اجتماعی است؛ چون شبکه‌ها تازه، هویت‌ها در حال شکل‌گیری و امکانِ تجربه‌گری بالاست. ساختنِ سرمایهٔ اجتماعی از شعار و نیت فراتر می‌رود و به کنش‌های کوچک اما پیوسته نیاز دارد.

نخستین گام «قابل‌اعتماد بودن» است: به قول‌های کوچک وفا کنید! از تحویل به‌موقع بخش‌تان در پروژهٔ درسی تا حضور سرِوقت در جلسات. اعتماد مثل حساب بانکی است؛ هر وفای به عهد یک واریزی کوچک است و هر خلف وعده یک برداشت بزرگ.

دوم، «دست‌ودل‌بازی اطلاعاتیِ هوشمندانه»: نکته‌برداری‌ها، منابع مفید و فرصت‌ها را با دیگران به اشتراک بگذارید، بی‌آنکه مرزهای اخلاقی(مثل نقض حقوق مالکیت یا افشای مسائل شخصی) را بشکنید. سخاوت در اطلاعات، سیگنال روشنی از نیت همکاری می‌فرستد و شبکه را به حرکت می‌اندازد.

سوم، «کمک‌های کوچک و مکررِ باکیفیت»: سرمایهٔ اجتماعی با پروژه‌های نمایشیِ بزرگ ساخته نمی‌شود؛ با خوش‌قولی‌های کوچک، بازخورد محترمانه، معرفیِ دو نفر به یکدیگر برای هم‌افزایی، پوششِ موقت مسئولیت یک دوست در روزهای سخت، یا پیشنهاد داوطلبانه برای تسهیل یک جلسه ساخته می‌شود. همین کنش‌های کوچک، آن‌قدر «سه‌ضلعی» ایجاد می‌کنند که به‌تدریج «بسته‌شدن سه‌گانه‌ها» رخ دهد! دوستِ شما با هم‌کلاسیِ دیگر شما ارتباط می‌گیرد و شبکه متراکم‌تر و قابل‌اعتمادتر می‌شود.

چهارم، «ترکیب پیوندهای قوی و ضعیف»: دوستان نزدیک (پیوندهای قوی) پشتوانهٔ عاطفی می‌دهند؛ اما «آشنایانِ آشنا» (پیوندهای ضعیف) اغلب حاملِ فرصت‌های تازه‌اند. در انجمن‌ها، کلاس‌های مشترک اختیاری، کارگاه‌های بین‌رشته‌ای و فعالیت‌های داوطلبانه شرکت کنید تا شبکهٔ پل‌زن خود را گسترش دهید.

پنجم، «تمرین گفت‌وگوی قاعده‌مند»: سرمایهٔ اجتماعی بر شانهٔ هنجارهایی چون ادب، شفافیت و انصاف می‌ایستد. قواعد ساده‌ای وضع کنید و به آنها پایبند بمانید؛ نوبت‌گیری در جلسه، ثبت صورت‌جلسهٔ خلاصه، تفکیک «خبر/تحلیل/نظریه»، و اختصاص «حق پاسخ» به دیدگاه‌های مخالف. اگر اختلافی پیش آمد، از تکنیک‌های حل تعارض بهره ببرید: شنیدنِ فعال، بازگویی منصفانهٔ نظر طرف مقابل، تمرکز بر مسئله نه شخص، و جست‌وجوی راه‌حل‌های برد-برد. تنشِ مهار‌شده، پیشرانِ نوآوری است؛ تنشِ رهاشده، خوراکِ فرسایش.

ششم، «تعهد به شمول و چندصدایی»: سرمایهٔ اجتماعی اگر صرفاً در یک حلقهٔ بسته انباشته شود، به قبیله‌گرایی می‌لغزد. مراقب سوگیری‌های ناخودآگاه باشید و آگاهانه برای مشارکتِ اقلیت‌های کلاسی، دانشجویان تازه‌وارد یا غیربومی فرصت ایجاد کنید. زبانِ گفتگو را ساده و محترمانه نگه دارید؛ طنزهای هویتی و کنایه‌های طردکننده، ولو بی‌قصد، به سرعت اعتبارِ جمع را می‌سوزاند. تشکیل «جوی‌های کوچکِ استقبال»، مثلاً یک گروه سه‌نفره برای خوش‌آمدگویی به دانشجویان جدید—هم هزینهٔ کمی دارد و هم نشانه‌ای قوی از فرهنگِ پذیرنده است.

هفتم، «معماری تجربه‌های مشترک»: هیچ چیز به اندازهٔ انجامِ کاری واقعی در کنار هم، سرمایهٔ اجتماعی نمی‌سازد. پروژهٔ پژوهشیِ کوچک، رویداد علمی، مسابقهٔ ایده، کار داوطلبانه در خوابگاه یا مدرسهٔ محلی، و حتی یک پادکست دانشجویی، همگی «صحنه»‌هایی هستند که در آن اعتماد و مهارت همکاری شکل می‌گیرد. هر تجربهٔ مشترک را با دو ابزار تکمیل کنید: «بازاندیشی» و «ثبت». پس از هر فعالیت، یک مرور کوتاه انجام دهید: چه چیز خوب پیش رفت؟ کجا گیر کردیم؟ چه اصلاحی لازم است؟ سپس نکات کلیدی، ارتباط‌ها و دستاوردها را در یک صفحهٔ مشترک ثبت کنید تا حافظهٔ سازمانی بسازید. حافظهٔ مشترک، چسبی است که نسل‌ها و دوره‌ها را به هم متصل می‌کند.

هشتم، «بهداشتِ حضور دیجیتال»: گروه‌های پیام‌رسان و شبکه‌های اجتماعی، اگر با قواعد روشن اداره شوند، موتورِ تقویت سرمایهٔ اجتماعی‌اند؛ و اگر رها شوند، میدان سوءتفاهم و فرسایش. قواعد ساده وضع کنید؛ موضوع هر پیام را مشخص کنید، از ارسال محتوای حاشیه‌ساز پرهیز کنید، منبع خبر را ذکر کنید، و اختلاف‌های جدی را به فضای گفت‌وگوی همزمان (آنلاین یا حضوری) منتقل کنید. همچنین مراقب «بار اطلاعاتی» باشید؛ سکوتِ حساب‌شده گاهی از سیلاب پیام‌ها مفیدتر است. مدیریت وقارِ دیجیتال، از زمان‌بندی پیام تا پرهیز از تندخویی، اعتبارِ فردی و جمعی می‌سازد.

نهم، «تراز اخلاقی و شفافیت»: سرمایهٔ اجتماعی با بی‌اخلاقی زود به دست می‌آید اما زودتر از دست می‌رود. تعارض منافع را اعلام کنید، از رانت‌جویی بپرهیزید، منابع و استنادات را شفاف بنویسید و در صورت خطا آشکارا عذرخواهی و اصلاح کنید. شفافیت، همان روغنی است که حرکت جمعی را بی‌صدا و روان نگه می‌دارد. اگر کسی خطایی کرد، به‌جای لکه‌دار کردن حیثیت، مسأله را با احترام و در چارچوب قواعد حل کنید؛ این رفتارها سیگنال قدرتمندی به کل شبکه می‌فرستد که «اینجا می‌شود امن بود و رشد کرد».

دهم، «نقش‌آفرینیِ پل‌زن»: در دانشگاه، میان دانشکده‌ها، رشته‌ها، انجمن‌ها و حتی نسل‌های دانشجویی، شکاف‌های بسیاری هست. داوطلب شوید تا ترجمانِ میان این فضاها باشید؛ یک جلسهٔ مشترک میان دو انجمن برگزار کنید، خبرنامه‌ای کوتاه برای پیوند دادن رویدادها بسازید، یا یک نقشهٔ ساده از فرصت‌های بین‌رشته‌ای تهیه کنید. پل‌سازی، هم برای جمع ارزش می‌آفریند و هم اعتبارِ شخصی شما را به‌عنوان فردی راه‌گشا تثبیت می‌کند. مراقب باشید پل‌سازی را با «دلالی» اشتباه نگیرید؛ معیار شما باید منافع واقعی طرفین و صداقت در معرفی باشد.

و نهایتاً، به یاد داشته باشیم که سرمایهٔ اجتماعی نیز مانند هر سرمایهٔ دیگری نیاز به «نگهداری» دارد. اگر شبکه را فقط هنگام نیاز فراخوانید، کم‌کم خاموش می‌شود؛ اما اگر حتی در روزهای بی‌نیازی، با یک پیامِ تشکر، یک تبریکِ صمیمی، یا اشتراک یک منبع مفید حضور خود را حفظ کنید، حساب اعتماد شما زنده می‌ماند. این نگهداریِ نرم، همان چسب نامرئیِ روابط است. از سوی دیگر، از فرسودگی جمع نیز مراقبت کنید؛ همه‌چیز را به چند نفر گره نزنید، نقش‌ها را بچرخانید، و به افراد فرصتِ استراحت بدهید. عدالت در تقسیم بار، خود نوعی سرمایه است که اعتماد را تجدید می‌کند.

دانشگاه، تمرینی است برای زندگی حرفه‌ای و مدنی. اگر در این سال‌ها یاد بگیریم چطور اعتماد بسازیم، مشارکت کنیم، و انسجام را پاس بداریم، بعد از فراغت، نه‌تنها در بازار کار و پژوهش جلوتر می‌افتیم، بلکه شهروندانی خواهیم بود که می‌توانند در محله، سازمان و کشور خود صحنه‌هایی از همکاریِ معنادار بیافرینند. سرمایهٔ اجتماعی را می‌توان دید، لمس کرد و سنجید؛ در سرعت حل مسائل ساده، در کیفیت گفت‌وگوهای سخت، در آرامشِ خاطرِ اعضای گروه، و در فرصت‌هایی که ناگهان از دلِ ارتباط‌های درست می‌روید. این سرمایه، همان‌قدر که چسبِ پیوندهای ماست، روغنِ حرکتِ ما نیز هست؛ بیایید آن را با کنش‌های کوچک، اخلاق پایدار و پل‌های فراگیر، از همین امروز بسازیم.

با استفاده از روش های زیر می توانید این نوشته را با دوستانتان به اشتراک بگذارید

زمینه‌های نمایش داده شده را انتخاب نمایید. بقیه مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد ترتیب، بکشید و رها کنید.
  • تصویر
  • دسترسی
  • توضیح
  • قيمت
  • افزودن به سبد خرید
برای مخفی‌کردن نوار مقایسه، بیرون را کلیک نمایید
مقایسه محصولات