نگارش: سینا آلمند
با توسعهٔ سریع جوامع و تحولات برقآسا، سطح رقابت تشدید شده و اهمیتِ خودآگاهی، برنامهریزی و خودانضباطی برای نیل به توسعهٔ فردی بیش از پیش برجسته شده است. دیگر نمیتوان مانند گذشته با اعمال محدودیتها، سختگیری و قوانین سنتی، دانشآموزان و دانشجویان را در چارچوبهای ازپیشتعیینشده کنترل کرد. ابزارهای کنترل بیرونی کارکرد خود را تا حد زیادی از دست داده و سازوکاری مبتنی بر پیشنهادِ فرصتهای توسعهٔ سالم و پایدار در روندی طبیعی شکل گرفته است؛ فرصتهایی که بهرهمندی از آنها عمدتاً در اختیار جوانانِ خودآگاه و خودانضباط است. آمارها نشان میدهد بیشترِ دانشجویان درکی عمیق از اهمیتِ خودآگاهی و خودانضباطی دارند، اما در عمل، در اجرای آن دچار سرخوردگی و ناتوانی میشوند.
دانشجویانِ امروز با فرصتها و چالشهای بیسابقهای روبهرو هستند. در مواجهه با محیطِ اجتماعیِ آشفته و متغیر، دانشجو نیازمندِ سطح بالایی از تواناییهای خودانضباطی، خودآگاهی و خودسازی است تا در محیطی که با شتاب در حال تغییر است، توانمند شود، فرصتها را بهکار گیرد و با چالشها مقابله کند.
خودانضباطیِ دانشجو یعنی توان آگاهانه برای پیروی از قواعد، مهارِ خویشتن و برخورداری از خودمدیریتی و خودکنترلی؛ و بر این بنیاد، بهبودِ کارکردهای فردی بهشکلِ همهجانبه. از رهگذرِ پرورشِ خودآگاهی است که دانشجو میتواند اهداف، علایق و نیازهای واقعی خود را شفاف ببیند. خودسازی نیز به روحیهٔ جوشان و تسلیمناپذیری اطلاق میشود که در برابرِ چالشها دست بالا را مییابد. این سه مؤلفه—خودانضباطی، خودآگاهی و خودسازی—همسو و مکملِ یکدیگرند: خودآگاهی کلیدِ خودانضباطی است؛ خودانضباطی بنیادِ تحققِ خودسازی است؛ و خودسازی، غایتِ خودآگاهی و خودانضباطی بهشمار میآید. انسانِ خودآگاهِ خودانضباطِ خودساز، همان انسانِ پیشتاز است.
چین با دانشجویان سختکوش شناخته میشود و رقابتِ علمیِ بالایی در دانشگاههای آن برقرار است. آمارها نشان میدهد ۷۵٪ از دانشجویانِ چینی توان برنامهریزی دارند، اما فقط ۴۰٪ از آنان در غیابِ نظارتِ بیرونی و در تنهایی به مطالعه میپردازند.
نشانههای فقدانِ خودانضباطی در دانشجویان
۱) مدیریتِ نامناسبِ زمان: ناتوانی در تنظیمِ منطقیِ زمان که به بیتعادلی میانِ تحصیل، زندگی و سرگرمی میانجامد؛ نمودهای آن اهمالکاری و بهرهوریِ پایین است.
۲) نگرشِ تحصیلیِ نادرست: ضعفِ خودمهارگری و خودمدیریتی که به اثربخشیِ پایینِ یادگیری منجر میشود؛ مانند پایبند نبودن به برنامهٔ درسی، عدمِ تمرکز در کلاس و کیفیتِ پایینِ انجامِ تکالیف.
۳) عاداتِ نامطلوبِ زندگی: فقدانِ عاداتِ سالم—مانند برنامهٔ خوابوبیداریِ نامنظم و الگوی تغذیهٔ نامعقول—که بر سلامتِ جسمانی و پیشرفتِ تحصیلی اثر منفی میگذارد.
۴) مدیریتِ نامناسبِ هیجانها: ناتوانی در تنظیمِ مؤثرِ هیجانها، تأثیرپذیریِ آسان از محرکهای بیرونی و نوسانهای خلقی که به بیثباتیِ نتایجِ تحصیلی و روابطِ بینفردی میانجامد.
۵) حضورِ اجتماعیِ ناکافی: نداشتنِ حضور در شبکههای ارتباطیِ مؤثر و ضعفِ مهارتهای اجتماعی که میتواند به اختلال در روابطِ بینفردی منجر شود.
این مظاهر الزاماً در همهٔ دانشجویانِ فاقدِ خودانضباطی دیده نمیشود؛ بااینحال، وجودِ یک یا چند مورد از آنها میتواند نشان دهد دانشجو برای سازگاریِ بهتر با تحصیل و زندگیِ دانشگاهی نیازمندِ تقویتِ خودانضباطی و ارتقای خودمهارگری است.
فقدانِ تصویری روشن و جزئینگر از خواستهها و نیازهای شخصی، انگیزههای درونی را میفرساید. در این وضعیت، فرد بهآسانی تحتِ تأثیرِ محیط و دیگران قرار میگیرد و ممکن است در مسیری بیفتد که اشتیاقش را خاموش و توانش را کمجان کند. اتکای بیش از حد به نظرها و راهنماییهای دیگران، در نبودِ سکانِ محکمِ نیازهای درونی، به اتلافِ انرژی و از دست رفتنِ پنجرههای فرصت میانجامد. بزرگترین مانعِ توسعهٔ فردی، فرایندی است ریشهدار در تردید نسبت به تواناییها و سستی در پافشاری بر ارزشهای شخصی که فرد را در برابرِ چالشها به هراس و عقبنشینی وامیدارد و بهتدریج، قاطعیت، انگیزه و ایمان او را میکاهد. این غفلتِ درونی مستقیم به فروکاهشِ روحیهٔ توسعهطلبی و رقابتپذیری میانجامد.
همگان از اهمیتِ خودانضباطی آگاهاند؛ نکتهٔ کلیدی اما این است که چگونه این آگاهی به عادتهای روزمرهٔ رفتاری بدل شود. ایجادِ فضای آموزشیِ رشدگرا و استقرارِ سازوکارهای تشویقیِ مؤثر، از راهکارهای کارآمد برای ترویجِ خودانضباطی در دانشجویان است. تقویتِ خودانضباطیِ دانشجویان را میتوان از این جنبهها پی گرفت:
- شکلدادنِ جهانبینی و کشفِ ارزشهای نمایندهٔ فرد.
- اندیشیدنِ منظم دربارهٔ نیازها، راهبردها، برنامهها و اهداف و نوشتنِ آنها.
- پذیرشِ چالشها و مواجههٔ فعال: عقبنشینی نکردن، رها نکردن، مواجههٔ مکرر با مسئله و بهینهسازیِ تاکتیکها در حلِ چالش.
- پرورشِ عادتهای سالمِ زندگی.
- الگوکردنِ عادتهای مطلوبِ تحصیلی.
- یادگیری و مهارتآموزیِ پیوسته با راهبردِ توانمندشدن در همهٔ ابعاد انسانی.
- مشارکت در انجمنها و گروههای داوطلبانه برای کسبِ تجربههای اجتماعی و رشدِ جمعی.